برافشان کلاله ز روی چو لاله


صراحی به دست آر پرکن پیاله

مکن عیب رندان اگر باده نوشند


که پیش از من و تو چنین شد حواله

اگر عشق جانان مرا حاصل آید


روان جان سپارم چو این است احاله

منم بندهٔ او و دارم گواهان


دلم وقف عشق است و جانم قباله

میان من و او چو موئی نگنجد


چه قدر رقیب و چه جای دلاله

اگر نی بنالد مزن دست بر وی


که از نالهٔ ما گرفته است ناله

اگر ذوق داری بخوان گفتهٔ ما


که یک پند سید به از صد رساله